سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محبت

خداوندا نمیدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا جه دشوار است

چه زجری می کشد آنکس که انسان است  واز احساس سرشار است

 

انسان‌ها

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

1ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

2ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.

 

3ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

 

4ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن،خاموش باش قرنها نالیدن به کجا انجامید؟

تومحکومی به زندگی کردن تاشاهدمرگ آرزوهای خود باشی

 

رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم

 تا دوست را به یاری نخوانیم،

برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند

طعم توفیق را می چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند

 یاد "تنهایی" را در سرت زنده میکند

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است

" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است

و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم


دکتر علی شریعتی

نمیدانم

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمیخواهم بدانم کوزه گر ازخاک اندامم چه خواهد ساخت؟

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش

واو یکریز وپی درپی دم گرم وچموشش رادر گلویم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند هردم سکوت مرگبارم را


نوشته شده در شنبه 87/8/11ساعت 7:39 عصر توسط شیدا نظرات ( ) |


Design By : mysali.com